ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانــــــگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه ی شبانه از توست
.
.
.
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد
.
.
.
پشت به در و روی به دیوار خواهندت!
سر به سر و روی به اغیار خواهندت!
چه خوش است همهمه ی همهمه سازان!
.
.
.
ای کاش بودی و می دیدی!
نمی دانم شاید خدا می دانست که اگر باشی تاب این را نخواهی داشت!
باری چه می شود کرد؟
هرگز باور ندارم اینگونه بودن را!
.
.
.
ادامه مطلب ...در این پهنه ی بی گمانه گی احساس غریبی دارم!
که اگر مرد را مردی باید،لاجرم او را ظلم نشاید!
چه آه ها کشیدم و امید ها بر دل راندم که...
دلتنگِ دلِ تنگِ تو ام یار عزیز!
کاش ببینم روزی دوباره بودنت را!
گویی سحر نزدیک است!
و من به خود می گویم!
صبر ! صبر ! صبر!