یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

شادباشان بودنت

 

ز بهر میلادت شادباش می گویم چه اینکه هستی!

وه که چه زیبا روزیست ، که تو در آن بر دیدگان بنشستی!

در خیالم که آیا در میان زادگان این روز بودست جز تو همراه روز الستی!

.

.

.


 

ز بهر میلادت شادباش می گویم چه اینکه هستی!

وه که چه زیبا روزیست ، که تو در آن بر دیدگان بنشستی!

در خیالم که آیا در میان زادگان این روز بودست جز تو همراه روز الستی!

یار همیشه،تو را همیشه یار خوانم و می دانم که مرا در هر حال یار هستی!

آنچنان ز آمدنت مسرور شدستم که هیچ بیدار نشوم زین خیال یادت به مستی!

آمدی و ما را چه سر خوشی دادست این آمدنت،یارا از من بی چیز بی نوا گیر دستی!

آنچنان حب خویش در دلم جای نهادی که گویی هر چه راه بر جای دیگران بر دلم بودست بستی!

می دانم که با خود گویی این چون است به لاف دوست داشتن،تویی که عاشقی و اما به کاهلی و سستی

من سست نیم یار عزیز ، در ره عشق توست که اینچنین گردیده ام محتاج چون تویی دلربا سرپرستی!

جانا کلام مرا به دیده جان می نگری می دانم،چون این است می گویم زنده باد عشق بر تو و زنده باد عاشق پرستی!

 

یار بی یار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد