یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

سرای بی کسی


در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند



یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند

  

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند



یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند



نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار 
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند


دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند



گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم 
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند


چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات 
برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند



نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست 
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند

 

نظرات 1 + ارسال نظر
MaSoUd جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:57 ق.ظ http://mim98.hj.cx

سلام دوست عزیز
وبلاگ عالیی داری
به ما هم سر بزن.
منتظر حضور گرمتون هستم.
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد