یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

ای عاشقان


 ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان


در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان

نک ساربان برخاسته قطارها آراسته

.

.

.

 

ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان


در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان

نک ساربان برخاسته قطارها آراسته

 

از ما حلالی خواسته چه خفته‌اید ای کاروان


این بانگ‌ها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس


هر لحظه‌ای نفس و نفس سر می کشد در لامکان


زین شمع‌های سرنگون زین پرده‌های نیلگون


خلقی عجب آید برون تا غیب‌ها گردد عیان


زین چرخ دولابی تو را آمد گران خوابی تو را


فریاد از این عمر سبک زنهار از این خواب گران


ای دل سوی دلدار شو ای یار سوی یار شو


ای پاسبان بیدار شو خفته نشاید پاسبان


هر سوی شمع و مشعله هر سوی بانگ و مشغله


کامشب جهان حامله زاید جهان جاودان


تو گل بدی و دل شدی جاهل بدی عاقل شدی


آن کو کشیدت این چنین آن سو کشاند کش کشان

مولانا-دیوان شمس

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد