بسی روز از یک به ده شد تا چهل!
شد روزش و هر چه هست کناری بهل!
شد یادآور آن خونین روز و شب!
.
.
.
بسی روز از یک به ده شد تا چهل!
شد روزش و هر چه هست کناری بهل!
شد یادآور آن خونین روز و شب!
ز غمت پاره پاره گشت به سینه ام دل!
چه شد روزگار ز یادها نبردست غمت را!
غمی شیدا ساز به دهر و هر چه عاقل!
در اندیشه ام سخت به حسن مکتبت!
حسنی که زمان، تا سال دگر نسازدش زایل!
یاد تو همه بود اشک و آه و شور و گداز!
شور نکوست،لیک بود توام با شعور جمله قابل!
حق و حق گوییت درس زنده ی ماست!
به رهت تیغ بر کشم بر روی هر چه باطل!
مسیر سبز حسین است درس عاشورا!
لاف حق بی یار سهل و چه سخت باشد باشی عادل!
یار بی یار