گل پونه های وحشی دشت امیدم
وقت سحر شد
خاموشی شب رفت فردایی دگر شد
.
من مانده ام این گونه چرا تر است!
سوز و گدازم خموش،ز چه اینگونه تر است!
جانم به جانش بسته ام گویی!