یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

پایان عمر

 ترسم که به پایان رسد عمر و تو نیایی
از داغ جدایی جگرم سوخت کجایی ؟!
بخت من سرگشته گره خورده به مویت
.
.
.

  ترسم که به پایان رسد عمر و تو نیایی
از داغ جدایی جگرم سوخت کجایی ؟!
بخت من سرگشته گره خورده به مویت
وقت است دگر حلقه ی گیسو بگشایی
من ماهی دلتنگم و چشمان تو دریاست
زندانی دریا توام نیست رهایی
ما آینه گشتیم که حیران تو باشیم
مشکن دل این آینه با سنگ جدایی
چون سایه به دنبال تو یه عمر دویدیم
دردا و دریغا نرسیدیم به جایی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد