ترسم که به پایان رسد عمر و تو نیایی
از داغ جدایی جگرم سوخت کجایی
بخت من سر گشته گره خورده به مویت
.
.
.
ترسم
که به پایان رسد عمر و تو نیایی
از داغ جدایی جگرم سوخت کجایی
بخت من سر گشته گره خورده به مویت
وقت است که دگر حلقه ی گیسو بگشایی
من ماهی دلتنگ و چشمان تو دریاست
زندانی دریای تو را نیست رهایی
ما آینه گشتیم که حیران تو باشیم
مشکن دل این آینه با تنگ جدایی
چون سایه به دنبال تو یک عمر دویدیم
دردا و دریغا نرسیدیم به جایی
خوشبختی رسیدن به خواستهها نیست،
بلکه لذت بردن از داشته هاست
بهترینها رو براتون آرزو می کنم به منم سر بزنین
96188