من در آن آبادی
پی چیزی گشتم
پی یک دانه انگور و کمی رخصت یار
پی نوری
و یا ریگی خرد
پی لبخندی ناب
پی یک قهقههی تاخته بیرون ز حصار
پی یک شادی اصل
پی یک دانه آزادی پاک
پی چی میگشتم...؟