یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

آشفته حال

این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی

ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم, از تو دارم

این غرور و عشق و مستی خنده بر غوغای هستی

.

.

.

   

این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی

ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم, از تو دارم

این غرور و عشق و مستی خنده بر غوغای هستی

ای سیه چشم _سیه مو از تو دارم, از تو دارم

این تو بودی کز ازل خواندی به من درس وفا را

این تو بودی آشنا کردی به عشق این مبتلا را

من که این حاشا نکردم از غمت پروا نکردم

دین من ، دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته

سوز من ، سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته

من خود آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم

من خود شیوه نگه چشم مست تو را می شناسم

دیگر ای برگشته مژگان از نگاهم رو مگردان

دین من, دنیای من از عشق جاویدان تو رونق گرفته

سوز من سودای من از نور بی پایان تو رونق گرفته

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد