روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
.
.
.
ز بام و در همه جا سنگ فتنه می بارد
.
.
.
باز دلم عیش و طرب میکند
هیچ ندانم چه سبب میکند؟
از می عشق تو مگر مست شد
.
.
.
ادامه مطلب ...
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد آن را که وفا نیست زعالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد
.
.
.
ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان
نک ساربان برخاسته قطارها آراسته
.
.
.
شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو راخواهد شست
آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اطاقم دلتنگ
میپرد مرغ نگاهم تا دور
.
.
.