یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

‏خدا‏


روزی فردی خدا را در خواب دید.
رد پاهای خودش و خدا را در کنار ساحل دید. پس از دقت دید که در لحظات خوشی و آسایش دو جفت رد پا است ولی در لحظات...

ادامه مطلب ...

یاری اندر کس نمی‌بینم

یاری اندر کس نمی‌بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد


آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد


ادامه مطلب ...

نمی دانم!

نمی دانم خشکیده است این شجره یا که نه!

هر چه که هست،باغبان بیل زنان در پیِ...

دزد نفس رفته است!

دزد نفس دور شو...

شر خودت دور کن!

رنگ مرا باز ده!

جان مرا باز ده!

جان جهانم کجاست؟

مرهم دردم...

آرام جانم کجاست؟

یار بی یار

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست        بگشای لب که قند فراوانم آرزوست


ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر               کان چهره مشعشع تابانم آرزوست

.

.

.


ادامه مطلب ...

الهی

                                         الهی به مستان میخانه ات
به عقل آفرینان دیوانه ات

الهی به آنانکه در تو گُمند
نهان از د ل و دیده مردمند
ادامه مطلب ...

من و خدا!

گفتم : خدا آخه این همه سختی ؟ چرا ؟
گفت : * ان مع العسر یسرا *

" قطعا به همراه هر سختی آسانی هم هست. " (شرح/6)

.

.

.

ادامه مطلب ...