آی عشق آی عشق
همه
گرمی جان ، قوت قلب
از آن است
که عشق
مامن من شده است
معراج غزل
پناهگاهی گشته
آی عشق آی عشق
چهره ی آبیت پیداست
و خنکای مرهمی
بر شعله ی زخمی
به فراخنای شعله
بر سرمای درون
آی عشق آی عشق
چهره ی سرخت پیداست
زنگار ز رو رفته
بر زدودن وَهن
و دنجِ رهایی
بر شوق حضور
روشنی و شور
بر آرامش آبی
و سبزه ی برگچه
بر ارغوان
آی عشق آی عشق
رنگ آشنایت
پیداست
یار بی یار