مستی به لاف عشق وا اسفا پایدار نبود!
من که سرّ عشق نیک دانسته بودم!
چون است این عشق به میان پایدار نبود!
.
.
.
ادامه مطلب ...یاری را در چشم ز یار داشتم و وانگهی یار نبود و یارای یاریش نیز!
ماندم ز یار برنجم یا هجر یار و آنچه مهجورش داشته!
خواستم گفتگو در پیش گیرم که شاید فرجی!
.
.
.
ترسم که به پایان رسد عمر و تو نیایی
از داغ جدایی جگرم سوخت کجایی
بخت من سر گشته گره خورده به مویت
.
.
.
ادامه مطلب ...