پنجره را باز نکن، کسی عبور می کند،
گلی
ربوده از من و حس غرور می کند
شرافتم مباح باد اگرسکوت نشکنم،
شکسته باد هرزه
ای که غنچه دور می کند
.
.
.
پنجره را باز نکن، کسی عبور می کند،
گلی
ربوده از من و حس غرور می کند
شرافتم مباح باد اگرسکوت نشکنم،
شکسته باد هرزه
ای که غنچه دور می کند
زمانه ایست تلخ و گس، که پیشتر ندیده کس!
امام جادوی
زمان ، دو دیده کور می کند
شفای این دل غمین ، نه دشمنی بود نه کین،
بزن به
چنگ مطربی که ساز شور می کند!
قرار ما سحرگهان ، کنار چشمه ی صفا،
دل و دماغ
و همتت همیشه جور می کند!