یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

دل عاشقان مسکین مشکن

به رخ سیاه چشمان ، نظر ار بود گناهی

بگذار تا گناهی ، بکنیم گاهگاهی

همه شب ستاره ریزد ز دو چشم بر کنارم

به هوای چشم مستی ، به خیال روی ماهی

.

.

.

به رخ سیاه چشمان ، نظر ار بود گناهی

بگذار تا گناهی ، بکنیم گاهگاهی

همه شب ستاره ریزد ز دو چشم بر کنارم

به هوای چشم مستی ، به خیال روی ماهی

تو ز اشتباه روزی ، قدمی به خانه ام نه

که رسد دلی به کامی چو کنی تو اشتباهی

دل عاشقان مسکین مشکن بترس از آن دم

که شبی نیازمندی ، بکشد ز سینه آهی

شب و روز در فراقت ز تو دور بس که نالم

شده دل ز غصه کوهی شده تن ز رنج کاهی

به خلاف پیش از این پس ، نگهی به سوی من کن

چه شود که خسته ای را ، بنوازی از نگاهی

همه عمر چون پزشکی ره عشق و عاشقی پوی

که به عمر خود نیابی ، به از این طریق راهی

« کاظم پزشکی »

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد