چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
برو انجمن گشت بازارگاه
همى بر خروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوى داد خواند
.
.
.
چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
برو انجمن گشت بازارگاه
همى بر خروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوى داد خواند
از آن چرم کاهنگران پشت پاى
بپوشند هنگام زخم دراى
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد
خروشان همى رفت نیزه بدست
که اى نامداران یزدان پرست
کسى کو هواى فریدون کند
دل از بند ضحاک بیرون کند
شاهنامه فردوسی