یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

امید بر گشودن در دارم!

ای دوست! 

هیچ سلامی نیست که بر پاسخش اندیشه نمایم و سر در گریبان دارم همچو گریبانیان دگر! 

تن لرزان! 

سر ناتوان از برآوردن!  

.

ای دوست! 

هیچ سلامی نیست که بر پاسخش اندیشه نمایم و سر در گریبان دارم همچو گریبانیان دگر! 

تن لرزان! 

سر ناتوان از برآوردن! 

نگاه هایی فتاده بر نوک انگشتان و نه پیش پا حتی! 

 که هیچ ترسی از لغزندگی ره ندارم! 

از لغزش نمی هراسم چه اینکه تاب و توان حرکت ندارم! 

تشنه ی محبتی ام که هیچگاه ندیده ام و این محبت نیز متقاعدم نسازد شاید که دست سوی کس یازم! 

آری چه خوش باشد اینکه دست نمی یازم،چه اینکه نامرادان در لفافه می مانند و نمی بینم تاریکی این جهانیان را! 

گرمگاه سینه ام مالآمال از سردی هوای سردیست که از عمق آهم بر آن ره یافته است! 

هیچ امیدی بر این نیست که از گرمای این نفس سرد ، ابری نه تاریک ، که روشن نیز دیده شود!

و چه خوش باشد که هیچ دیواری در پیش چشمانم نسازد ، چه اینکه هیچ دوستی در پیش ندارم که او را به این دیوار نبینم!   

و این سرمای سرد که ازاین نفس برآید به سینه ،نا امیدم سازد! 

پس چه امید از دوستانی بر سر بسازم از دوستان دور که هیچ ، حتی نزدیک!  

مسیحای جوانمرد،ای ترسای پیر پیرهن چرکین!

ناجوانمردی های زمان روی سرما سفید داشته اند! 

آی که دمم از سوز این ناجوانمردی ها گرم است و سرم ناخوش! 

سلامم را تو پاسخ گوی و در بگشای! 

من آن سنگم که کوه ها از من ساخته اند و اشکها آبشار از سوز دلم! 

رنجورم و نه امیدوار و ناامید! 

امید بر گشودن در دارم! 

من نه دشنام که بشارت بر زیبایی های آفرینشم! 

نوای دلنشین آزادی از غم و ناامیدی!  

نوای دلنشین! 

نوای ... 

یا حق

 یار بی یار

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد