یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

طاقتم ده...

ساغرم شکست ای ساقی رفته‌ام زدست ای ساقی  
درمیان توفان
برموج غم نشسته منم در زورق شـکستـــه منـــم ای نـاخـــدای عــالـم
.
.
.


  ساغرم شکست ای ساقی رفته‌ام زدست ای ساقی  
درمیان توفان
برموج غم نشسته منم در زورق شـکستـــه منـــم ای نـاخـــدای عــالـم
تا نـام مـن رقـم زده‌شـد یکبـاره مـهـــر غـم زده‌شــد بــر ســرنـوشـت آدم
ساغرم شکست ای ساقی رفته‌ام زدست ای ساقی
....................
تـو تشنـه‌ کـامم کُشتی در ســــراب نــــاکــــامـیهــا ای بــلای نافرجامیها
نبــرده لـب بــــرجــامــی می‌کشم به‌دوش ازحسرت بارهستی و بدنامیها
برموج غم نشسته منم در زورق شـکستـــه منـــم ای نـاخـــدای عــالـم
تا نـام مـن رقـم زده‌شـد یکبـاره مـهـــر غـم زده‌شــد بــر ســرنـوشـت آدم
ساغرم شکست ای ساقی رفته‌ام زدست ای ساقی
....................
حکایت از چه‌کنم؟ شکایت از که‌کنم؟
که خود به دست خود آتش بردل خون شدة نگران زده‌ام
....................
حکایت از چه‌کنم؟ شکایت از که‌کنم؟
که خود به دست خود آتش بردل خون شدة نگران زده‌ام
....................
برموج غم نشسته منم در زورق شـکستـــه منـــم ای نـاخـــدای عــالـم
تا نـام مـن رقـم زده‌شـد یکبـاره مـهـــر غـم زده‌شــد بــر ســرنـوشـت آدم
تـو تشنـه‌ کـامم کُشتی در ســــراب نــــاکــــامـیهــا ای بــلای نافرجامیها
نبــرده لـب بــــرجــامــی می‌کشم به‌دوش ازحسرت بارهستی و بدنامیها
برموج غم نشسته منم در زورق شـکستـــه منـــم ای نـاخـــدای عــالـم
تا نـام مـن رقـم زده‌شـد یکبـاره مـهـــر غـم زده‌شــد بــر ســرنـوشـت آدم
ساغرم شکست ای ساقی رفته‌ام زدست ای ساقی

معینی کرمانشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد