یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

جبر جغرافیایی

من زیر لب با بغضی که حالا دیگر درشت درشت می بارید خواندم

تو هم بخوان

 

.

.

من زیر لب با بغضی که حالا دیگر درشت درشت می بارید خواندم

تو هم بخوان

 

.

.

 

یک روز از خواب پا می‌شی
می‌بینی رفتی به باد
هیچ‌کس دور و برت نیست
همه‌ رو بردی ز یاد

چند تا موی دیگه‌ت سفید شد
ای مرد بی اساس
جشن تولد تو
باز مجلس عزاست
بریدی از اساس

قوز پشتت بیشتر شد
شونه‌هات افتاده‌تر
پیرامونت رو ببین با دقت
می‌سوزن خشک و تر
.....


این که زاده‌ی آسیایی رو می‌گن جبر جغرافیایی
این که لنگ در هوایی صبحونه‌ت شده سیگار و چایی


ای عرش کبریایی
چیه پس تو سرت؟
کی با ما راه می‌آیی
جون مادرت؟


این که دستاتو روی سر می‌ذارن
این که باهات هیچ کاری ندارن
این که تو بازی‌شون راهت نمی‌دن
این که سر به سرت می‌ذارن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد