یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

 

بر سر آنم که گر ز دست برآید


دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد


دیو چو بیرون رود فرشته درآید  

 

.

 

بر سر آنم که گر ز دست برآید


دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد


دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شب یلداست


نور ز خورشید جوی بو که برآید

بر در ارباب بی‌مروت دنیا


چند نشینی که خواجه کی به درآید

ترک گدایی مکن که گنج بیابی


از نظر ره روی که در گذر آید

صالح و طالح متاع خویش نمودند


تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر


باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست


هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد