کاش یار مرا زبهر خود می دانست!
و آنگه دلش بر دام ما می مانست!
من نگویم که تو را یار نیم!
.
.
.
کاش یار مرا زبهر خود می دانست!
و آنگه دلش بر دام ما می مانست!
من نگویم که تو را یار نیم!
من نه نه بی وفا جفاکار نیم!
یار من مرا یار ندید!
ز بهر غمش سازنده و پر بار ندید!
ز سرایش نروم برون برون!
زیرابنشسته است اندر دلم اندرون!
یار بی یار