می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود ، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر...
می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه
برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود ، دکتر مصدق با
هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت
کنندگان تعیین شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده
انگلستان نشست
.قبل از شروع جلسه ، یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا
برای نماینده هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست ، اما پیرمرد توجهی
نکرد و روی همان صندلی نشست .جلسه داشت شروع می شد و نماینده
هیات انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خویش
بنشیند ، اما پیرمرد اصلاً نگاهش هم نمی کرد .جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و
گفت که شما جای نماینده انگلستان نشسته اید ، جای شما آن جاست .
کم کم ماجرا
داشت پیچیده می شد و بیخ پیدا میکرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت
:
شما فکر می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی نماینده هیات انگلیس
کدام است ؟نه جناب رییس ، خوب می دانیم جایمان کدام
است .
اما علت اینکه چند
دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای دیگران
نشستن یعنی چه ؟
او اضافه کرد که سال های سال است دولت انگلستان در سرزمین
ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست و ایران سرزمین آبا و
اجدادی ماست نه سرزمین آنان .
سکوتی عمیق فضای دادگاه را احاطه کرده بود و
دکتر مصدق بعد از پایان سخنانش کمی سکوت کرد و آرام بلند شد و به روی صندلی خویش
قرار گرفت .
با همین ابتکار و حرکت ، عجیب بود که تا انتهای نشست ، فضای
جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفته بود و در نهایت نیز انگلستان
محکوم شد