یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

سلام بامدادان

سلام بامدادان را از من بپذیر ای یار همیشه! 

سلام بر تو ای یار جنگل در میان درخت های بی ریشه!  

سلام بر تو ای شهنشه پهنه ی این سرای آباد ویرانگر پیشه!

سلام بر تو ای یاری که گذاردی جان در ره این جنگل بی پروا از هزاران تیشه! 

سلام بر تو ای عمر ابدی،مباد آن روزی که بینم جان بر سپردی همچو با سنگی بر شیشه!  

سلام بر تو ای پیر دیر آسمانی،آسمانی تر زین نباشد که مرا خواهی شوم سلطان بی یال این بیشه!

سلام بر تو ای اهل شباب که در این ره بی منزل سر کوفته ای بر جاده های بی قاعده راه تا که رها شوی از هر نوع کلیشه!

در حال باید گشت و گرداند چرخ این روزگار که هیچ نیست در ماضی و آنچه نآمدست و آینده گویند نیز هیچ نیست هر چه هست در حال است همیشه!

یار بی یار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد