یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

هارون الرشید خلیفه مقتدر عباسی ، لنگ حمام و بهلول


آورده اند: روزی بهلول در حمام مشغول استحمام بود که ناگاه هارون الرشید خلیفه مقتدر عباسی و جمعی از یارانش وارد حمام شدند...


آورده اند: روزی بهلول در حمام مشغول استحمام بود که ناگاه هارون الرشید خلیفه مقتدر عباسی و جمعی از یارانش وارد حمام شدند و چشم هارون الرشید به بهلول افتاد!
هارون از بهلول پرسید:
«اگر بخواهی من را بخری به چه قیمتی می ارزم»؟!
بهلول گفت:
«پنجاه دینار»!
هارون الرشید برآشفت و گفت:
«ای نادان، پنجاه دینار که فقط لُنگ من می ارزد»!
بهلول بالبداهه در جوابش گفت:
«حضرت خلیفه، من هم با لُنگتان حساب کردم»!!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد