یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

الا ای ایرانی آزاد باش و راست گوی!

به نام نامی صدق و راستی! 

کاو که کمالش دهد هر کاستی !

به جهان عدم هست شدست و هست نیست!

به راستی شهشنه راستگویان کیست؟

 

به نام نامی صدق و راستی! 

کاو که کمالش دهد هر کاستی !

به جهان عدم هست شدست و هست نیست!

به راستی شهشنه راستگویان کیست؟

دین و دنیا همه فدای تار موی مال و مِنال!

گرت چشم گشودی دیدی هیچ نداری مَنال!

همه ترس از نبود لذت چه ترس؟ 

همه ترس از درد بی علت چه ترس؟ 

چه فریاد زدن از سر ظلم و فجاعت!

چه بر داد زدن مهر از سر حلم و سعایت! 

همه جان و سرش ز بهر دین بر باد داد! 

همه جان و سر است،دین بر باد داد!  

عمری بگردید و برفت عمر از پی روزگار! 

عمر برفت و دستها خالی و دل بی قرار! 

روزی امید ثمر از سر دین خواهی بود! 

درد اگر بود به دینش سبک و آهی بود!  

دنیا همه استاد و شاگرد دین است! 

دروغ همه مراد و صداقت مرشد،این است! 

جانم آنی نیاسود ز سوز دبنگ و دروغ!   

ای جهان بیاسایم به صفای صداقت با نور و فروغ! 

گر چه روزگار به شب می ماند! 

روز است به واقع،ماه پشت ابر نمی ماند! 

دست دلم گرم به دستان است! 

آری این هم روزیست و آن داستان است! 

داستان من جاودانه است اگر منم!  

به صحرای جهل و دروغ،آتشی بر خرمنم! 

می سوزم و سوزانم کذب و دروغ را! 

بر هم می زنم مامن بسته به حزب دروغ را! 

صداقت حریم و حرمت دارد جانا! 

عشق حریم و غربت دارد جانا! 

اگر بلایی ز دروغ بر ما نازل گشت!  

اگر بلایی ز جهل بی فروغ بر ما نازل گشت! 

عقل و دلیل فراموش و مجرم عاقل گشت! 

عاقل مظلوم و ظالم والا و قابل گشت! 

با اینهمه نام دیر خویش می برم به افتخار! 

ایرانیم و ایرانیان دارند به صفا و راستی عمری پر بار! 

الا ای ایرانی آزاد باش و راست گوی! 

نه آنچه هوی بر درونت خواست گوی! 

آنچنان باش که قرنها بوده ای! 

تا ببینم تاریکی کذب از جهان زدوده ای! 

یا حق

 

 

 یار بی یار

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد