یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

داغ دل!

 

لب تو داغی نهاد بر دل بریان من

زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من! 

شد دل بیچاره خون چاره ی دل هم تو ساز

زان که تو دانی که چیست بر دل بریان من! 

.

.

.


 


لب تو داغی نهاد بر دل بریان من

زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من! 

شد دل بیچاره خون چاره ی دل هم تو ساز

زان که تو دانی که چیست بر دل بریان من! 

بی تو دل و جان من سیر شد از جان و دل

جان و دل من تویی ای دل و ای جان من! 

گر تو نگیری دست کار من از دست شد

ز آن که ندارد کران وادی هجران من!  

هر در عشقت که دل داشت نهان از جهان

بر رخ زردم فشاند اشک درِّ افشان من! 

هم نظری کن ز لطف تا دل درمانده را

بو که به پایان رسد راه بیابان من! 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد