یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

سرزمین واژه های وارون

  

اینجا سرزمین واژه های وارونه است. جایی که "گنج" "جنگ" می شود، "درمان" "نامرد" ، "قهقهه" "هق هق" ، اما "دزد" همان "دزد" است،

"درد" همان "درد" است...

 

اینجا سرزمین واژه های وارونه است. جایی که "گنج" "جنگ" می شود، "درمان" "نامرد" ، "قهقهه" "هق هق" ، اما "دزد" همان "دزد" است،

"درد" همان "درد" است،

"گرگ" همان "گرگ" است.

آری؛ سرزمین واژه های وارونه،

سرزمینی که "من" "نم" زده است، "یار" "رای" عوض کرده است،...

"راه" گویی "هار" شده،

"روز" به "زور" می گذرد.

"آشنا" را بجز در "انشا" نمی بینی و چه "سرد" است این "درس" زندگی ... اینجاست که "مرگ" برایم "گرم" می شود، 

چرا که "درد" همان "درد" است ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد