یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

گرم تو دوستی

هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک


گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


مرا امید وصال تو زنده می دارد


وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک 

.

.

.

 


هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک


گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


مرا امید وصال تو زنده می دارد


وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک


نفس نفس اگر از باده بشنوم بویش


زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک


رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات


بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک


اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم


و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک


به ضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا


لان روحی قد طاب ان یکون فداک


عنان مپیچ که گر می زنی به شمشیرم


سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک


تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند


به قدر دانش خود هرکسی کند ادراک


بچشم خلق عزیز جهان شود حافظ


که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد