یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

روز چهل

 بسی روز از یک به ده شد تا چهل!

شد روزش و هر چه هست کناری بهل!

شد یادآور آن خونین روز و شب!

.

.

.


  ادامه مطلب ...

اشک داغ


 اشکها می غلتند داغ داغ ز گونه ام!

چه حال است مرا،چرا اینگونه ام!

چهل شب و روز به تلخی گذارده است!

.

.

.

  ادامه مطلب ...

دل دیوانه


با تـو رفتم ، بی‌تو باز آمدم      از سرکوی او ، دل دیوانه

پنهان‌کردم ، درخاکسترغم      آن همـه آرزو ، دل دیوانه

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

موطن بی دلی

 

 کلبه ای خواهم باشد کاهگلی

کلبه ای کو شود موطن بی دلی

هیچ سقفی نخواهم جز آبی آسمان

.

.

.

  ادامه مطلب ...

داغ ، داغ است

 

داغ ، داغ است

چه فرقی می کند به اکنون باشد یا هزارانی پیش

همیشه چاق است

.

.

.

ادامه مطلب ...

جان عاشق


خدایا ببین غرق در اشک و آهم          غریقی نشسته به موج نگاهم

ببین در دل شب نشان از تو جویم          هوای تو دارم سخن از تو گویم

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

اسیر فراموش شده

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

 

در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

 

آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله

.

.

.


  ادامه مطلب ...

از شهر شما می روم

امشبی ای گریه امانم بده

 

فرصت حرفی به زبانم بده

 

مژده ای از من به کسانم بده

.

.

.

 

 

ادامه مطلب ...

زیارت سبحان


گویند موسم زیارت یار سبحان آمده است!

 گشاده در و روی،نظاره گر تجلی ایمان آمده است!

حاجیان ره کعبه که شمارگانتان بیش بود!

.

.

.

ادامه مطلب ...

کمال


 شعر من نه ار روی منیت است!

کمال جویم و رهم مسیر آدمیت است!

شمع محفل جانان من هجران زدست!

.

.

.

ادامه مطلب ...

عهد بشکسته ام!


ز یاری، یاری، ای یار خسته ام!

بسی عمر سفته و به زانو نشسته ام!

خود شناختمی و قرار داده و عهد!

.

.

.

  ادامه مطلب ...

دو راهی


هوای دل با ابر نگاه یار بارانیست!

یار را با ما چکار!

لذتش به همین حیرانیست!

.

.

.

ادامه مطلب ...

ماه بسر شد

روزها به گاه شد و گاه بی گاه!

به هر روی و هر کس بسر شد این ماه!

چندی گرسنگی و عطشان و لرز!

.

.

.

 

عید سعید فطر مبارک!

ادامه مطلب ...

آب و اتش

موسم وصل تو شد باز دلم هراسان است

 

فقیر است و بی چیز،کعبه اش خراسان است!

 

همه عمر در پی تو پوییدست و لیک!

 

مپندار کاین فراق از برایش آسان است!

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

روز مرگم


روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید

همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد

 

مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید

مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

رویش و آرامش سبز!



رویش و آرامش سبز!

بی قرارم

سلام گویم تو را ای یار جانی که قرار از دلم چه بی رحمانه ستانده ای!اگر می دانستی که این تاب چگونه و چه سان و چه میزان از دلم برده ای  خود  خویشتنت بر من عطا می نمودی و مرا در صحرای وسیع لطف به مستی می خواندی.

در این فصل عاشقی که مرا در بر خویش گرفته...

  ادامه مطلب ...

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

داستان غم پنهانی من گوش کنید

قصه بی سر و سامانی من گوش کنید

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

وحدت

والا پیام‌دار، محمد!

گفتی که یک دیار


هرگز به ظلم و جور


نمی‌ماند برپا و استوار!

...

آن‌گاه، تمثیل‌وار


کشیدی عبای وحدت


بر سر پاکان روزگار!

...

در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا،


- دیرینه! ای محمد

!

جا هست بیش و کم،


آزاده را


که تیغ کشیده‌ست بر ستم؟



مبعث حضرت رسول اعظم فرخنده باد!

خورشید زنده است!

یارانِ ناشناخته‌ام

چون اخترانِ سوخته

چندان به خاکِ تیره فروریختند سرد

.

.

.

  ادامه مطلب ...

یار نسیان

شد چند سال آزاگار

که خنده برلبانم گشته حرام

گویی هیچ نبود و هیچ نبودست بکار

.

.

.

  ادامه مطلب ...

هندسه


هر گوشه ای از شور آواز من پیدا می شود قصیده تو

نور باور پرواز تا به ناکجا تابیده شد به جان ز دیده تو

طلوع نگاه شروع شراب از مختصات نام توست

.

.

.

  ادامه مطلب ...

وطنم .

 روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

.

.

.



  ادامه مطلب ...

چشمی کنار پنجره ی انتظار

  
ای دل ، به کوی او ز که پرسم که یار کو 
 در باغ پر شکوفه ، که پرسد بهار کو 
 نقش و نگار کعبه نه مقصود شوق ماست 
.
.
.

ادامه مطلب ...

گریه ی لیلی

 چشم گریان تو نازم ، حال دیگرگون ببین 
گریه ی لیلی کنار بستر مجنون ببین 
 بر نتابید این دل نازک غم هجران دوست
.
.
.

ادامه مطلب ...

در فتنه ی رستاخیز

کنار امن کجا ، کشتی شکسته کجا 
 کجا گریزم از اینجا به پای بسته کجا 

 ز بام و در همه جا سنگ فتنه می بارد 

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

باز دلم عیش و طرب می‌کند


باز دلم عیش و طرب می‌کند

هیچ ندانم چه سبب می‌کند؟

از می عشق تو مگر مست شد

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

غم

 اندر دل بی وفا غم و ماتم باد            آن را که وفا نیست زعالم کم باد

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد        جز غم که هزار آفرین بر غم باد

.

.

.

  ادامه مطلب ...

ای عاشقان


 ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان


در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان

نک ساربان برخاسته قطارها آراسته

.

.

.

ادامه مطلب ...

شیشه ی پنجره را باران شست

  شیشه ی پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو راخواهد شست

 

آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اطاقم دلتنگ

 

میپرد مرغ نگاهم تا دور

.

.

ادامه مطلب ...

نوروز باستانی و سال نو مبارک

نوروز باستانی و سال نو مبارک

گل



امروز روز شادی و امسال سال گل

نیکوست حال ما که نکو باد حال گل

گل را مدد رسید زگلزار روی دوست

.

.

ادامه مطلب ...

از دل پرخون بلبل کی خبر دارد بهار


 

از دل پرخون بلبل کی خبر دارد بهار

هر طرف چون لاله صد خونین جگر دارد بهار

از قماش پیرهن، غافل ز یوسف گشته اند

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

سر اومد زمستون


 سر اومد زمستون شکفته بهارون


گل سرخ خورشید باز اومدو شب شد گریزون


کوهها لاله زارن لاله ها بیدارن
.
.
.

  ادامه مطلب ...

ای کاش بودی

ای کاش بودی در کناری!

 

چه سخت است دلتنگی!

 

دلتنگی ز بهر یاری!

.

.

.


  ادامه مطلب ...

دلم تنگته



با حس عجیبی با حال غریبی دلم تنگته

پر از عشق و عادت بدون حسادت دلم تنگته

 

گله بی گلایه بدون کنایه دلم تنگته

پر از فکر رنگی یه جور قشنگی دلم تنگته

 

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

روشنی صبح !

بگذار که در شاخه ی این صبح دل آویز 

بنشینم و از عشق سرودی بسرایم  

آنگاه به صد شوق چو مرغان سبک بال 

پر گیرم از این بام و بسوی تو بیایم

.

.

.

  ادامه مطلب ...

خوشه اشک

 

نیمه شب بود و غمی تازه نفس!  

ره خوابم زد و ماندم بیدار!  

ریخت از پرتو لرزنده شمع

ادامه مطلب ...

الهی بمیرم!

 

الهی بمیرم! 

که دیگر بدانی کجایم! 

بدانی ز عالم جدایم! 

.

.

.

ادامه مطلب ...

عاشقی

اهل همین کوچه ی بن بست کناری!

 

که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی!

 

تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟

.

.

.

  ادامه مطلب ...

گرم تو دوستی

هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک


گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


مرا امید وصال تو زنده می دارد


وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک 

.

.

.

ادامه مطلب ...

سرای بی کسی


در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند



یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند

  ادامه مطلب ...

دریغ از یک همدرد بی تعصب!

دریغ از یک همدرد بی تعصب!

زلف پریشان


خرم آن روز کز این منزل ویران بروم


راحت جان طلبم و از پی جانان بروم


گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب


من به بوی سر آن زلف پریشان بروم

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

شادباشان بودنت

 

ز بهر میلادت شادباش می گویم چه اینکه هستی!

وه که چه زیبا روزیست ، که تو در آن بر دیدگان بنشستی!

در خیالم که آیا در میان زادگان این روز بودست جز تو همراه روز الستی!

.

.

.


ادامه مطلب ...

هدیه ی بهمنی

 

سلام بر تو ای هدیه ی بهمنی! 

ز چه گویم که تو هماره محرم اسرار منی!

به سختی و سهل به کنارت آیم تا که...

ادامه مطلب ...

عاشقم من

 عاشقم من عاشقی بی قرارم

 

کس ندارد خبر از دل زارم

 

آرزویی جز تو در دل ندارم


.

.

.


 

ادامه مطلب ...