بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
ز عطر زلف یار مست شدم
ز خود بیگانه تر از خویشتن،بسته دست شدم
روزها در پی این عطر به شب شد و لیک
روز بر ماه و آن بر سال و سالها ،نه هست شدم
.
.
.
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
نمی دانم خشکیده است این شجره یا که نه!
هر چه که هست،باغبان بیل زنان در پیِ...
دزد نفس رفته است!
دزد نفس دور شو...
شر خودت دور کن!
رنگ مرا باز ده!
جان مرا باز ده!
جان جهانم کجاست؟
مرهم دردم...
آرام جانم کجاست؟
یار بی یار
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
.
.
.
" قطعا به همراه هر سختی آسانی هم هست. " (شرح/6)
.
.
.
ادامه مطلب ...از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت.
فرشتهای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟"
خداوند پاسخ داد:
"دستور کار او را دیدهای؟
.
.
.
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم ، چون باد رفته باشد
.
.
.
می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته ی چند
.
.
.
ادامه مطلب ...دوستی انتخاب است.انتخابی دو طرفه که حد ومرز و نوع ان بوسیله همان دو نفری که این انتخاب را کرده اند تعریف میشود.
با دوستانمان میتوانیم از همه چیز حرف بزنیم و مهمتر انکه میتوانیم از هیچ چیز حرف نزنیم و سکوت کنیم.با دوستانمان میتوانیم درددل کنیم...
ادامه مطلب ...پروردگارا! به درگاه تو پناه می آورم و تو نیز پناهم بخش تا موجودی آزمند و خویشتن دوست نباشم. مگذار که صولت خشم ، حصار بردباری مرا در هم بشکند و حمله ی حسد ، مناعت فطرت مرا به خفت و مذلت فرو کشاند.
پروردگارا! از خصلت طمع...
ادامه مطلب ...ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست ِ منست
هنر نزد ایرانیان است و بـــس
ندادند شـیر ژیان را بکــس
.
.
.
ادامه مطلب ...
اگه با منی کو جنبش ؟
اگه عاشقی کو شورش ؟
تو به اندوه دل ما
.
.
.
لینک دانلود ترانه با صدای حبیب:
http://s1.picofile.com/file/5817628810/Habib_Jonbesh.mp3.html
اثر پای بز کوهی را.
.
.
.
ادامه مطلب ...
ومکرو و مکر الله والله خیر الماکرین!
پاسخ گفتن و دیدار یاران را
.
.
.
ادامه مطلب ...
نان پاره ز من بستان، جان پاره نخواهد شد
آواره عشق ما، آواره نخواهد شد
آن را که منم خرقه، عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره، بیچاره نخواهد شد
.
.
.
ادامه مطلب ...پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:فکر می کنی ،تو
میتوانی مرا بزنی یا من تو را؟
پسر جواب داد:من میزنم
پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان
جواب را شنید
پدر با ناراحتی از کنار پسر رد شد
.
.
.
ادامه مطلب ...ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
سلام گویم تو را ای یار جانی که قرار از دلم چه بی رحمانه ستانده ای!اگر می دانستی که این تاب چگونه و چه سان و چه میزان از دلم برده ای خود خویشتنت بر من عطا می نمودی و مرا در صحرای وسیع لطف به مستی می خواندی...
ادامه مطلب ...براستی اگر اشکم نبودی مرا مرهم گدازین سنگ دل،این حرارت به چه فرو نشاندی؟جان از بیم هلاک بر این سوختن چگونه رهاندی؟
امید بر اشک یا نه نه بر آمدنش دارم!آمدن و آمدنهایش در هر زمان که می بایست!دیدگان دریاییم مرا آنچنان در میان آتش دل به غوص... ادامه مطلب ...بر سر زلف کجت لانه ی خویش ساخته ام
خوش خط زلف تو را آیین و کیش ساخته ام
سرم دوباره به سودایی شد مشغول و خویش از دور نظاره می کنم همی و گویی که بدنم ملتمس جان است ز بهر ورود بر آن!
آنچنان عجز و لابه اش مرا متعجب نمود که گفتم به کجاست این همای سعادت بر سر این جان مظلوم که تنم اینچنین بر او اصرار می ورزد...
ادامه مطلب ...در میان ساختههای استاد زندهیاد همایون خرم، ترانههای معروفی وجود دارد که اشک من هویدا شد،امشبدر سر شوری دارم،رسوای زمانه و … از شهرت و اقبال بیشتری برخوردار شدند،اما به گواه علاقهمندان به موسیقی ترانه تو ای پریکجایی از جایگاهی ویژه برخوردار و از جنسی دیگر است.
این ترانه در سالهای ابتدایی دهه پنجاه ساخته شد. آهنگساز آن استاد همایون خرم و شاعرش نیز استاد هوشنگ ابتهاج سایه و خواننده آن حسین قوامی(فاختهای)است که به گفته استاد سایه وقتی این کار را خواند، گفت همین ترانه نام و یاد مرا در میان ایرانیان جاوادانه خواهد کرد و انصافا چنین شد.ترانه یاد شده ابتدا در برنامه گلهای تازه شماره ۵۲ اجرا شد که تنظیم برای ارکستر این قطعه هم بر عهده زندهیاد جواد معروفی بود و غزل آواز هم با مطلع«گر چشم دل بر آن مه آیینه رو کنی» از آن ابتهاج سایه بود.فخری نیکزاد با صدای خاطرهانگیزش دکلمه اشعار و معرفی هنرمندان را بر عهده داشت.مجید نجاحی و امیرناصر افتتاح هم تکنوازان این برنامه بودند.
ادامه مطلب ...
داد درویشــــی از ســـــر تمهیــــــد سـر قلیـــان خـویـش را به مــریــــد
گفت که از دوزخ ای نکــــو کــــــردار قـــدری آتـــش بـــه روی آن بگــــذار
.
.
.
ادامه مطلب ...
محتسب مستــی بـــه ره دیــــد و گـریبـــــانش گــــرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت مستــی زان سبب افتـــــان و خیـــــزان مــی روی
گفت جـــــــرم راه رفتـــــــن نیست ره همــــــوار نیست
.
.
.
ادامه مطلب ...
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خـوش افتـاد همانجاست بهشت
دورخ از تیـــــــــرگی بخت درون تـــــــــــــو بــود
گر درون تیــره نباشد همه دنیــــاست بهشت
صائب تبریزی
این می چه حرامیست که عالم همه زان می جوشند
یک دسته به نابودی نامش کوشند
آنانکه برعاشقان حرامش کردند
خود خلوت از آن پیاله ها می نوشند
خیام
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد . شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برایبیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله راتماشا کرد.
ادامه مطلب ...