یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
یار بی یار

یار بی یار

مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید

کو یاری تا به دیارم برساند

 کو یاری تا به دیارم برساند پیغامم را به نگارم برساند


کو غمخواری به کنارم بنشیند دلدارم را به کنارم برساند


من هم جدا شدم ز آشیانه من هم دلم شکسته ای زمانه


من هم به ناله ها عاشقانه در زمانه گشته ام فسانه
.
.
.

ادامه مطلب ...

سلام

 

سلام بر تو ای مونس جان و تن من! 

هر چه دادم بر باد تو ماندی باز در وطن من! 

اصل به گمراهی و جهلش ندادم هرگز! 

گر که بودست عمری به بطالت ثمن من! 

.

.

.

(یک اثر قدیمی هست که دلم خواست مجددا منتشر کنم)

ادامه مطلب ...

انتخاب وزیر

 

پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند.

چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. 
آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان
ادامه مطلب ...

میلاد مسعود حضرت رسول (ص) و امام جعفر صادق مبارک باد!

میلاد مسعود حضرت رسول (ص) و امام جعفر صادق مبارک باد!

باد شمال غربی


  دختر جوان از تپه بالا رفت.

خودش را به او رساند.کنارش نشست.

نفس تازه کرد و گفت:سلام.امروز اومدم فقط یه

ادامه مطلب ...

حکایت این روزهای من!

حکایت این روزهای من حکایت اون بنده خدایی هست که باید فقط در مقابلش گفت چشم.حالا چه خوشم بیاید چه نیاید.بگم نه میگه زورم زیاده،بگو چشم میگه زورم ...

  ادامه مطلب ...

مکه و خدا

 درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود

درمکه دیدم خدا چند سالیست که ...

ادامه مطلب ...

امان از مظلومیتت امان!

امان از مظلومیتت امان!

درد و مرد

گویند مرد را دردی اگر باشد خوش است!

آری درد خوش است اما ناحقی ناخوشست!

به پهنه ی کنونی روزگار دردمند راست قامتی خویش گشته ام!

درد مندی که جرمش راست قامت گام برداشتن در شهر لنگان است!

 گاهی خسته ی این درد می شوم.

اما به زمان های پیشین امیدوار می شوم.

و آرام از اینکه این درد به مثابه درد زایمان و تولد شرایطی بهتر است!

و من باید بهوش باشم که ناخواسته این نورسیده ی مبارک سر زا نرود.

امیدوارم بسیار!

یا حق!

 

گفتا

 

گفتا که می بوسم تو را

گفتم تمنا می کنم

گفتا اگر بیند کسی

گفتم که حاشا می کنم

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

خواجه بیا


 خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا

دفع مده دفع مده ای مه عیار بیا

عاشق مهجور نگر عالم پرشور نگر

تشنه مخمور نگر ای شه خمار بیا

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

سرزمین واژه های وارون

  

اینجا سرزمین واژه های وارونه است. جایی که "گنج" "جنگ" می شود، "درمان" "نامرد" ، "قهقهه" "هق هق" ، اما "دزد" همان "دزد" است،

"درد" همان "درد" است...

ادامه مطلب ...

خدا از شاه عباس بزرگتره


  روزی شاه عباس با لباس درویشی شبها به میان شهر می رفت، در این میان با پینه دوزی آشنا شد ، به خونه پینه دوز راه پیدا کرد و در استمرار تردد عاشق زن ... ادامه مطلب ...

نیک و بد

 

یک ساعت ار دو قبلکی از عقل و جان بر خاستی
این عقل ما آدم بدی این نفس ما حواستی

ور آدم از ایوان دل در نامدی در آب و گل
تدریس با تقدیس او بالاتر از اسماستی

 .

.

.


ادامه مطلب ...

نقطه ی پایان

هزار کار نکرده،هزار کاش و اگر!

هزار بار نبرده،هزار حرف نگفته!

هزار بار همیشه،هزار بار هنوز!

هزار بار نبرده،هزار راه نرفته!

مگر تو نقطه ی پایان...

بر این هزار ناتمام بگذاری!

مگر تو ای دم آخر...

در این میانه تو سنگ تمام بگذاری!

قیصر امین پور

داغ ، داغ است

 

داغ ، داغ است

چه فرقی می کند به اکنون باشد یا هزارانی پیش

همیشه چاق است

خاصه اینکه داغ ظالم باشد

.

.

.


ادامه مطلب ...

هزار

هزار

داستان مردی که در حمام زنانه کار می کرد

 نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرار. . . 
ادامه مطلب ...

یا حسین ...



. . . یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ

. . . وَ لَعَنَ اللهُ آلَ زِیادٍ وَآلَ مَرْوانَ

 . . . وَ لَعَنَ اللهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجٰانَةَ

 . . . وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللهُ شِمْراً

 . . . وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ

 . . . بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى

 . . . لَقَدْ عَظُمَ مُصٰابى بِکَ

 . . . فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ

 . . . وَاَکْرَمَنى بِکَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ . . .

کجایید ای شهیدان خدایی

 


کجایید ای شهیدان خدایی 
بلاجویان دشت کربلایی

کجایید ای سبک روحان عاشق 
پرنده‌تر ز مرغان هوایی
.
.
.


ادامه مطلب ...

ببار ای باران ببار!

 ببار ای ابر بهار! 

با دلم به هوای زلف یار! 

داد و بیداد از این روزگار!

.

.

.


ادامه مطلب ...

داغ دل!

 

لب تو داغی نهاد بر دل بریان من

زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من! 

شد دل بیچاره خون چاره ی دل هم تو ساز

زان که تو دانی که چیست بر دل بریان من! 

.

.

.


ادامه مطلب ...

زیرکی

روزی ابوعلی سینا از جلو دکان آهنگری می‏گذشت که کودکی را دید. آن کودک از آهنگر مقداری آتش می‏خواست. آهنگر گفت: ظرف ...

ادامه مطلب ...

چرا کعبه کعبه است؟

 

کعبه 

 

امام صادق (علیه السلام) فرمود: کعبه چون یک خانه مکعب شکل است، کعبه نامیده شده است.(1) یعنى چهار دیوار دارد، یک سطح و یک کف، لذا مکعب مى‌شود.


ادامه مطلب ...

خوشه اشک


نیمه شب بود و غمی تازه نفس!  

ره خوابم زد و ماندم بیدار!  

ریخت از پرتو لرزنده شمع!  

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

امام حسین (ع) از دیدگاه دکتر شریعتی

 دکتر علی شریعتی متفکر و اندیشمندی بود که در یک دوره تاریخی، تاثیر فزاینده‌ای بر اندیشه‌های فرهنگی و اجتماعی گذاشت.

وی درباره برخی‌از حوادث تاریخی و مذهبی ازجمله حادثه کربلا دیدگاه‌هایی را عنوان کرده است.

برخی از سخنرانی‌ها و نوشته‌های شریعتی در مورد شهادت امام حسین (ع) و حادثه کربلا، از جمله آثار...

ادامه مطلب ...

خون دیده

 ز دو دیده خون فشانم،زغمت خون فشانم

چه کنم که هست این ها،گل باغ آشنایی

همه شب نهاده ام سر،چو سگان بر آستانت

که رقیب در نیاید به بهانه ای گدایی

.

.

.


ادامه مطلب ...

درد جدایی

چو نی ناله دارم ز درد جدایی

فغان از جدایی فغان از جدایی

قفس به بود بلبلی را که نالد

شب و روز در آشیان از جدایی

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

عرق شرم بر جبین دارم!

عرق شرم بر جبین دارم!

سیلی

دستهای چرک

دستهای تیره و تباه

دستهای سیلی و ستم...

دستهای مثل شب سیاه
.
.
.


آن طرف گرفته روی ماه !
سهیل محمودی






فروغ چشمان سبزت

امان از فروغ چشمان سبزت


چه معصومانه غریبی 


ای جان!

لاف کمال


زهی خیال باطل

زین امید بیهوده چه حاصل

نبود مهری و رافتی به جمله کامل

کو ایثار و گذشت و خود نا پسندی

.

.

.


 

ادامه مطلب ...

رندان مست

رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند

مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند

در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر

وز دلبران خوش باشتر مستان سلامت می‌کنند

.

.

.

 

ادامه مطلب ...

از علی آموز اخلاص عمل

از علی آموز اخلاص عمل----شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت----زود شمشیری بر آورد و شتافت
.
.
.

 
ادامه مطلب ...

عید بر شما مبارک!


سید!
عید بر شما مبارک!

خانه ی سودا

شد زغمت خانه ی سودا دلم
درطلبت رفت به هر جا دلم

درطلب زهره رخ ماه رو
می نگرد جانب بالا دلم

.
.
.
 
ادامه مطلب ...

فاش گویه


فاش می‌گویم و از گفتۀ خود دلشادم
بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم

طایرِ گلشنِ قدسم چه دهم شرحِ فراق
که در این دامگهِ حادثه چون افتادم


.
.
.
ادامه مطلب ...

دوش کجا بوده‌ا‌ی؟

جان و جهان! دوش کجا بوده‌ا‌ی؟ نی غلطم در دل ما بوده‌ای
دوش ز هجر تو جفا دیده‌ام ای که تو سلطان وفا بوده‌ای
آه که من دوش چه‌سان بوده‌ام! آه که تو دوش که را بوده‌ای!
رشک برم کاش قبا بودمی چون‌که در آغوش قبا بوده‌ای
زَهرِه ندارم که بگویم ترا :«بی من بیچاره کجا بوده‌ای؟»
یار سبک روح! به وقت گریز تیزتر از باد صبا بوده‌ای
بی‌تو مرا رنج و بلا بند کرد باش که تو بنده بلا بوده‌ای
رنگ رخ خوب تو آخِر گُواست در حرم لطف خدا بوده‌ای!
رنگ تو داری، که زِ رَنگ جهان پاکی، و همرنگ بقا بوده‌ای
آینه‌ای! رنگ تو عکس کسیست تو ز همه رنگ جدا بوده‌ای

سرگشته

منم سرگشته ى حیرانت ای دوست
کنم یکباره جان قربانت ای دوست
تنی نا ساز از شوق وصل کویت
دهم سر بر سر پیمانت ای دوست

.
.
.
 
ادامه مطلب ...

زادروزت فرخنده باد!

زادروزت فرخنده باد!


ای سید خندان!


یاد تو

 تنیده یاد تو در تار و پودم

بود لبریز از عشقت وجودم

تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی

.

.

.

ادامه مطلب ...

نازنین یارا

 ای هوای دیدنت سوز آه من

گوشه ی ابروی تو قبله گاه من

کشته ی این حسرتم کز چه رو ای گل

.

.

.

ادامه مطلب ...

بی تو

 آه ای صبا چون تو مدهوشم من

خود فراموشم من

خانه بردوشم من خانه بر دوش

من در پی اش کو به کو افتادم

.

.

.

ادامه مطلب ...

مذهب عاشق

در مذهب عاشق اثر کینه حرام است حرام

در کیش صفا لکه به آینه حرام است حرام

.

.

.


ادامه مطلب ...

سوز دل

مانده ام در حسرت بالا بلایی روز و شب 
جان دهم از دوری دیر آشنایی روز و شب

هر سحر نام تو را با سوز دل سر داده ام
تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب

.
.
.
 
ادامه مطلب ...

دوم آبان نود و دو

دوم آبان نود و دو

حرف های ماهنوز ناتمام ...

حرف های ماهنوز ناتمام ...

تانگاه می کنی :

وقت رفتن است

بازهم همان حکایت همیشگی !

پیش ازان که باخبرشوی

لحظه عزیمت توناگزیرمی شود

ای ...

ای دریغ وحسرت همیشگی!

ناگهان

چقدرزود

دیرمی شود!

قیصر امین پور

ای ساربان آهسته ران

 
ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود
من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو
گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود
گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون
.
.
 . 
ادامه مطلب ...