سلام بر تو ای مونس جان و تن من!
هر چه دادم بر باد تو ماندی باز در وطن من!
اصل به گمراهی و جهلش ندادم هرگز!
گر که بودست عمری به بطالت ثمن من!
.
.
.
(یک اثر قدیمی هست که دلم خواست مجددا منتشر کنم)
پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند.
چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند.
آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان
ادامه مطلب ...
میلاد مسعود حضرت رسول (ص) و امام جعفر صادق مبارک باد!
دختر جوان از تپه بالا رفت.
خودش را به او رساند.کنارش نشست.
نفس تازه کرد و گفت:سلام.امروز اومدم فقط یه
حکایت این روزهای من حکایت اون بنده خدایی هست که باید فقط در مقابلش گفت چشم.حالا چه خوشم بیاید چه نیاید.بگم نه میگه زورم زیاده،بگو چشم میگه زورم ...
درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
درمکه دیدم خدا چند سالیست که ...
امان از مظلومیتت امان!
گویند مرد را دردی اگر باشد خوش است!
آری درد خوش است اما ناحقی ناخوشست!
به پهنه ی کنونی روزگار دردمند راست قامتی خویش گشته ام!
درد مندی که جرمش راست قامت گام برداشتن در شهر لنگان است!
گاهی خسته ی این درد می شوم.
اما به زمان های پیشین امیدوار می شوم.
و آرام از اینکه این درد به مثابه درد زایمان و تولد شرایطی بهتر است!
و من باید بهوش باشم که ناخواسته این نورسیده ی مبارک سر زا نرود.
امیدوارم بسیار!
یا حق!
خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا
دفع مده دفع مده ای مه عیار بیا
عاشق مهجور نگر عالم پرشور نگر
تشنه مخمور نگر ای شه خمار بیا
.
.
.
ادامه مطلب ...
اینجا سرزمین واژه های وارونه است. جایی که "گنج" "جنگ" می شود، "درمان" "نامرد" ، "قهقهه" "هق هق" ، اما "دزد" همان "دزد" است،
"درد" همان "درد" است...
روزی شاه عباس با لباس درویشی شبها به میان شهر می رفت، در این میان با پینه دوزی آشنا شد ، به خونه پینه دوز راه پیدا کرد و در استمرار تردد عاشق زن ... ادامه مطلب ...
.
.
.
هزار کار نکرده،هزار کاش و اگر!
هزار بار نبرده،هزار حرف نگفته!
هزار بار همیشه،هزار بار هنوز!
هزار بار نبرده،هزار راه نرفته!
مگر تو نقطه ی پایان...
بر این هزار ناتمام بگذاری!
مگر تو ای دم آخر...
در این میانه تو سنگ تمام بگذاری!
قیصر امین پور
داغ ، داغ است
چه فرقی می کند به اکنون باشد یا هزارانی پیش
همیشه چاق است
خاصه اینکه داغ ظالم باشد
.
.
.
. . . یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ
. . . وَ لَعَنَ اللهُ آلَ زِیادٍ وَآلَ مَرْوانَ
. . . وَ لَعَنَ اللهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجٰانَةَ
. . . وَ لَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللهُ شِمْراً
. . . وَ لَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ
. . . بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى
. . . لَقَدْ عَظُمَ مُصٰابى بِکَ
. . . فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ
. . . وَاَکْرَمَنى بِکَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ . . .
لب تو داغی نهاد بر دل بریان من
زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من!
شد دل بیچاره خون چاره ی دل هم تو ساز
زان که تو دانی که چیست بر دل بریان من!
.
.
.
روزی ابوعلی سینا از جلو دکان آهنگری میگذشت که کودکی را دید. آن کودک از آهنگر مقداری آتش میخواست. آهنگر گفت: ظرف ...
ادامه مطلب ...
امام صادق (علیه السلام) فرمود: کعبه چون یک خانه مکعب شکل است، کعبه نامیده شده است.(1) یعنى چهار دیوار دارد، یک سطح و یک کف، لذا مکعب مىشود.
نیمه شب بود و غمی تازه نفس!
ره خوابم زد و ماندم بیدار!
ریخت از پرتو لرزنده شمع!
.
.
.
دکتر علی شریعتی متفکر و اندیشمندی بود که در یک دوره تاریخی، تاثیر فزایندهای بر اندیشههای فرهنگی و اجتماعی گذاشت.
وی درباره برخیاز حوادث تاریخی و مذهبی ازجمله حادثه کربلا دیدگاههایی را عنوان کرده است.
برخی از سخنرانیها و نوشتههای شریعتی در مورد شهادت امام حسین (ع) و حادثه کربلا، از جمله آثار...
ز دو دیده خون فشانم،زغمت خون فشانم
چه کنم که هست این ها،گل باغ آشنایی
همه شب نهاده ام سر،چو سگان بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه ای گدایی
.
.
.
چو نی ناله دارم ز درد جدایی
فغان از جدایی فغان از جدایی
قفس به بود بلبلی را که نالد
شب و روز در آشیان از جدایی
.
.
.
ادامه مطلب ...
عرق شرم بر جبین دارم!
زهی خیال باطل
زین امید بیهوده چه حاصل
نبود مهری و رافتی به جمله کامل
کو ایثار و گذشت و خود نا پسندی
.
.
.
ادامه مطلب ...
رندان سلامت میکنند جان را غلامت میکنند
مستی ز جامت میکنند مستان سلامت میکنند
در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر
وز دلبران خوش باشتر مستان سلامت میکنند
.
.
.
ادامه مطلب ...
آه ای صبا چون تو مدهوشم من
خود فراموشم من
خانه بردوشم من خانه بر دوش
من در پی اش کو به کو افتادم
.
.
.
دوم آبان نود و دو