شنیده شد گفته ای منظورت در نطق سازمان ملل ، مردم ایران و حمله به مردم ایران نبوده،که به رهبری نظر داشتی،بدون توجه به جناح بندی های سیاسی و سلایق مختلف سیاسی،باید بگویم ای حریف سرا پا ضعیف،کسی که این تاخت بر تو می راند،نه افراطی راست است نه چپ،که یک ایرانی معتقد به اصول و طالب اصلاح که همواره خواهان حفظ اتحاد و همدلی میان آحاد ایرانیان بوده است.ای بنده ی مفلوک خدا که نمی دانی این جای که نشسته ای هر قدر رفیع تر شود ضرب زمین خوردنت را شدت می بخشد.واقعا در تصوراتت چه گنجیده است که اینگونه افسار از دست ها ربوده ای و خود را مورد شماتت همگان حتی رسانه های به اصطلاح کشورت قرار داده ای؟
بنیامین!
نیک بدان که این سرزمین ملتی دارد که همواره در لحظاتی که باید با هم بایستند آنچنان مشتی محکم می گردند بر دهان یاوه گویان که تو نمی توانی در آنالیز ضرب این مشت اصولگرا،اصلاح طلب،سبز و ملی مذهبی را از هم تمیز ببخشی.
پس سخن بر تو نادان کوتاه می کنم که اگر دانا بودی اینکونه خود را مضحکه ی خاص و عام نمی نمودی. توصیه ام بر تو این است که قدری بیشتر بر جنس و فلز مردمان این کهن بوم بر اندیشه کنی که شاید دگر بار اینگونه دهان بر کف ریزی ناشیانه نگشایی!
نگاهی عمیق بر 24 خرداد بیفکن و ببین این حضور یعنی چه؟ بیاندیش که این نتیجه ی حضور یعنی چه؟آیا همچنان در انتظار مواضع تندی هستی که تو را مظلوم تر جلوه دهد و پوست میش ات پر پشت تر گردد.هرگز هرگز!
دیگر چنین نخواهی دید و بدان با مشی و تدبیر همان رهبری که سنگش بر سرت سنگینی می کند و شیوه ی اعتدال رئیس جمهوری که خنده های وی تو را و تنت را به لرزه می اندازد،هر روز بیشتر از روز پیش به انزوا خواهی رفت و قوم یهودی که شاید هیچ سنخیتی با صهیون خواهی شما ندارند را بدنام تر خواهی کرد.
به خود آی و تغییر این جهان و عوض شدن زاویه ی دید اربابانت را نیک ببین!
یار بی یار
ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
این گیسو پریشان کرده، بید وحشی باران
یا نه، دریایی است گویی واژگونه بر فراز شهر
.
.
.
ادامه مطلب ...این همه آشفته حالی این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو از تو دارم, از تو دارم
این غرور و عشق و مستی خنده بر غوغای هستی
.
.
.
تو دوری از برم دل در برم نیست
خدا خدا هوای دیگری اندر سرم نیست
به جان دلبرم کز هر دو عالم
خدای من تمنای دگر جز دلبرم نیست
.
.
.
شیوهی نوشین لبان، خدا خدا
چهره نشان دادن است عزیز من
پیشهی اهل نظر، دیدن و جان دادن است
چون به لعلش میرسی، خدا خدا
جان بده و دم مزن عزیز من
.
.
.
ادامه مطلب ...کجا سفر رفتی ،
که بی خبر رفتی
اشکم را چرا ندیدی ؟
از دلِ من چرا بریدی ؟
پا از من ، چرا کشیدی ؟
که پیش چشمم ، بر دگر رفتی
.
.
.
گوش کن
خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
.
.
.
متنی که در زیر می خوانید، وصیتنامه ای از سردار رشید اسلام، شهید دکتر مصطفی چمران است که خطاب به امام موسی صدر نگاشته شده است...
ادامه مطلب ...یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
.
.
.
یاد یار گرامی...
بخشی از بیانات مرحوم حاج آقا تهرانی (ره):
هر وقت نا امید از همه جا شدی بدون که کارت درست میشه،حدیث داره :به عزت و جلال خودم قسم که قطع می کنم امید بنده ای که به غیر من امید داره،امیدمون اگه گوشه دلمون به کسی باشه که کار مارو اون درست کنه حدیث داره که به عزت و جلال خودم قسم که حاجت تو رو نمیدم،اگه گوشه دل ما به جایی وتوجه که که کسی کار ما رو درست کنه نمیشه،خدا خدا خدا...
لینک دانلود فایل صوتی: http://s1.picofile.com/file/6700802812/%D8%AE%D8%AF%D8%A7.mp3.html
آوردهاند که شیخ جنید بغداد به عزم سیر از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او….
شیخ احوال بهلول را پرسید.
گفتند او مردی دیوانه است.
ادامه مطلب ...به نام نامی صدق و راستی!
کاو که کمالش دهد هر کاستی !
به جهان عدم هست شدست و هست نیست!
به راستی شهشنه راستگویان کیست؟
.
.
.
ادامه مطلب ...
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
.
.
.
باراِلها، دلهای ما را به باطل میل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی، و به ما از لطف خویش اجر کامل عطا فرما که همانا تویی بخشندهٔ بیمنّت.
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
.
.
.
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود
.
.
.
عشق شوری در نـهـاد ما نهـاد جــان مـا در بـوتـه سودا نهـاد
گـفتوگویی در نـهـاد مـا فـکـنـد جستجـویی در درون مــا نهـاد
.
.
.
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانــــــگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه ی شبانه از توست
.
.
.
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد
.
.
.
پشت به در و روی به دیوار خواهندت!
سر به سر و روی به اغیار خواهندت!
چه خوش است همهمه ی همهمه سازان!
.
.
.
ای کاش بودی و می دیدی!
نمی دانم شاید خدا می دانست که اگر باشی تاب این را نخواهی داشت!
باری چه می شود کرد؟
هرگز باور ندارم اینگونه بودن را!
.
.
.
ادامه مطلب ...در این پهنه ی بی گمانه گی احساس غریبی دارم!
که اگر مرد را مردی باید،لاجرم او را ظلم نشاید!
چه آه ها کشیدم و امید ها بر دل راندم که...
دلتنگِ دلِ تنگِ تو ام یار عزیز!
کاش ببینم روزی دوباره بودنت را!
گویی سحر نزدیک است!
و من به خود می گویم!
صبر ! صبر ! صبر!
دلتنگ یار جانی ام،جانا یارم برسان!
این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده
پیغامبر عشق است ز محراب رسیده
از حضرت شاهنشه بیخواب رسیده
آورده یکی مشعله آتش زده در خواب
طوفان به باد داد
.
.
.
خوش است خلوت، اگر یارْ یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد!
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاهگاه بر او دست اَهرمن باشد
.
.
.
ادامه مطلب ...مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم
.
.
.
ای یار همیشه،این ظفر بر تو فرخنده بادا
بادا که بدانیم این فرخنده فال از یمن وجود توست!
ادامه مطلب ...