ادامه مطلب ...
من زیر لب با بغضی که حالا دیگر درشت درشت می بارید خواندم
تو هم بخوان
.
.
.
ادامه مطلب ...
تو از هر در که باز آیی
بدین خوبی و
زیبایی
دری باشد که از رحمت
به روی خلق گشایی
بیا تا گل
برافشانیم
.
.
.
ادامه مطلب ...
یک روز به
شیدایی بر زلف تو آویزم
خود را چو فرو ریزم،با خاک درآمیزم
وگرنه من همان
خاکم که هستم
یک روز سر زلف بلوندت چینم بهره
دل مسکینم اینم، جگرم اینم
اینم
.
.
.
ادامه مطلب ...
چونست حال ِ بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان بر آمد فریاد بی قراری
گل نسبتی ندارد با روی دل فریبت
تو در میان گل ها چون گل میان خاری
.
.
.
ادامه مطلب ...
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای
غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار
که از
جهان ره و رسم سفر براندازم
.
.
.
دانلود تصنیف با صدای محسن نامجو:
http://s1.picofile.com/file/6243274644/begoo_begoo_www_Ganja2Music_Com_.mp3.html
ادامه مطلب ...
سلامت را نمی خواهم پاسخ گفت
سرها در
گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ دادن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا
را دید و نتواند
که ره تاریک و لغزان است
.
.
.
لینک دانلود تصنیف با صدای گرم استاد شجریان:
http://s1.picofile.com/file/6244666996/04_Avaaz.wma.html
ادامه مطلب ...
حاکمی از برخی شهرها بازدید می کرد و هنگام دیدار از محله ما فرمود: شکایتهاتان را صادقانه و آشکارا بازگویید و از هیچ کس نترسید، که زمان هراس گذشته است!
.
.
.
ادامه مطلب ...
| ||||||
|
.
.
.
ادامه مطلب ...
می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می
شکند
.
.
.
ادامه مطلب ...
نه سلامم نه علیکم
نه سپیدم نه
سیاهم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
.
.
.
ادامه مطلب ...
خدایا!
یارا!
ای خوشین یار مهربان!
مهربانیت بر من به ثبوت رسیده است!
نمی دانم با رفتارهایی که تلنگر بر نظم جهانیت زده است چه کنم؟
.
.
.
ادامه مطلب ...
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل،آفرین دل،مرحبا
دل
ز دستش یک دم آسایش ندارم
نمی دانم چه باید کرد با
دل
.
.
.
ادامه مطلب ...
نامه رسان نامه ی من دیر شد
کودک ولگرد فلک پیر شد
خون به رگ زال زمان شیر شد
برده ی بیچاره ز جان سیر شد
.
.
.
ادامه مطلب ...
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای بروی چشم من گسترده خویش
شایدم بخشیده از اندوه بیش
.
.
.
ادامه مطلب ...
زمان بس ناجوانمردانه پست است...
مردها را...
مردها را...
مردها را...
مردها را چه می باید گفت!
.
.
.
ادامه مطلب ...
من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بیغشم
گفتی ز سر عهد ازل یک سخن بگو
آن گه بگویمت که دو پیمانه درکشم
.
.
.
ادامه مطلب ...
ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو به جز سخن دلنشان
دوست
حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از زبان آن که شنید از دهان
دوست
.
.
.
دانلود تصنیف با احجرای گرم محسن نامجو:
http://s1.picofile.com/file/6275444664/tarsam_ke_ashk_www_Ganja2Music_Com_.mp3.html
ادامه مطلب ...
داریوش منتسب به یکی از خاندانهای فرعی سلسله هخامنشی است ، جد داریوش ( ارشام ) که در آن زمان زنده بود ، عنوان پادشاهی داشت و پدر داریوش ( ویشتاسب ) در پارت از حکام بود . کمتر پادشاهی در خوبو جلوس به تخت شاهی مانند...
ادامه مطلب ...
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش بنشینند آرام
گل بگو ، گل بشنو
.
.
.
ادامه مطلب ...
دل من دیر زمانی است که می پندارد :
“ دوستی ”
نیز گلی است
مثل نیلوفر و ناز
ساقة تردِ ظریفی
دارد
.
.
.
ادامه مطلب ...
چو اسیر دام توام
رام توام ای محرم رازم
منم آن شمعی که زشب
تا به سحر در سوز و گدازم
ای فتنه بکش یا بنوازم
..
.
ادامه مطلب ...
اگر سفر نکنی
اگر کتابی
نخوانی
اگر به اصوات زندگی
گوش ندهی
اگر از خودت قدردانی
نکنی
.
.
.
وطن! وطن! نظر فکن به من که من
به هر
کجا، غریبوار که زیر آسمان دیگری غنودهام
همیشه با تو بودهام همیشه با تو
بودهام
.
.
.
نیا باران زمین جای قشنگی نیست
من از جنس زمینم و خوب
می دانم
که گل در عقد زنبور است
.
.
.
ادامه مطلب ...جانا به نگاهی ز جهان بی خبرم کن، دیوانه ترم
کن
سرگشته و شیدا چو نسیم سحرم کن، دیوانه ترم کن
وای ز چشمه دیدارت، وای
زآتش رخسارت، وای زچشم افسونکارت
چسان مدهوشم من
.
.
.
ادامه مطلب ...لاله دیدم روی زیبا توام آمد بیاد
شعله
دیدم سرکشی های توام آمد بیاد
سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستند
روی و موی
مجلس آرای توام آمد بیاد
.
.
.
ادامه مطلب ...
خیال انگیزی و سبزی!
و چه زیباست آن خیالی که در سبزی تو بر اذهان مستولی گشته!
.
.
.
ادامه مطلب ...
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم
.
.
.
ادامه مطلب ...
و این حکایت است که جان ما را بر جهان، جام جهان نما می سازد.
دل بر رجعت ازلی خوش داریم و ممکنات آن را مهیا خواهیم.لیک این تهیه به چه عنوان و ...
ادامه مطلب ...
پشت به در و روی به دیوار خواهندت!
سر به سر و روی به اغیار خواهندت!
چه خوش است همهمه ی همهمه سازان!
.
.
.
ادامه مطلب ...
دل در گرو دوست نگه می باید داشت
ور نه چه اهم
است!
یارا تو مرا سیر از جان نگاهت بپذیر!
.
.
.
ادامه مطلب ...
و حضرت پروردگار فرمود:
یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم؟
ای انسان چه چیزی تو رو نسبت به پروردگار کریمت مغرور کرده است؟
ای عاشقان پیمانه ها پر خون کنید
وز
خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنید
آمد یکی آتش سوار بیرون جهید از این
حصار
تا بر دمد خورشید نو شب را ز خود بیرون کنید
.
.
.
ادامه مطلب ...
ای دوست!
هیچ سلامی نیست که بر پاسخش اندیشه نمایم و سر در گریبان دارم همچو گریبانیان دگر!
تن لرزان!
سر ناتوان از برآوردن!
.
.
.
ادامه مطلب ...
روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد. در باز بود و او خانه...
ادامه مطلب ...
آه اشکهایم!
نمی دانم ایستاده ام یا که در عرض سراپایم!
و چه می تواند مهم باشد که اینجایم یا آنجایم!
.
.
.
ادامه مطلب ...
چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
برو انجمن گشت بازارگاه
همى بر خروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوى داد خواند
.
.
.
ادامه مطلب ...
سالیان بسیار نمی بایست دریافتن را
که هر ویرانه
نشانی از غیاب انسانی است
که حضور انسان آبادانی است
.
.
.
ادامه مطلب ...
هرگز از مرگ نهراسیده ام!
اگر چه دستانش از
ابتذال شکننده تر بود!
هراس من باری،همه از مردن در سرزمینی ست!
که مزد
گورکن از آزادی آدمی افزون باشد!
جستن!
یافتن!
و به
اختیار برگزیدن!
و از خویشتنِ خویش بارویی پی افکندن!
اگر مرگ را،از این همه
ارزشی بیشتر باشد!
حاشا!
حاشا!
که هرگز از مرگ هراسیده
باشم!
احمد شاملو